-
خوش خوشان
چهارشنبه 10 تیر 1388 12:48
امروز خوشی هام تکمیل شد: 1. همین الان تلفنی با کیای عزیزم صحبت کردم... معلوم بود خیلی بزرگ شده. به زودی می بینمش. فکر نمی کردم اینقدر مشتاق و دلتنگش شده باشم! اونم من که هیچ وقت، توی هیچ شرایطی، برای هیچ کسی، دلم تنگ نمی شه!!! و برام خیلی جالبه که خوشی هام اینقدر ساده اما عمیق اند. 2. امروز در حین صحبتی که با جناب...
-
تلو تلو
دوشنبه 8 تیر 1388 15:32
همچنان سردرگم هستم و متاسفم که روزهای پرشور زندگی حرفه ایم مصادف شد با روزهای سیاه تاریخ معاصر مملکتم. من مانده ام و این تناقض... نمی دونم این شادی اعماق وجودم را ابراز کنم یا این غمی که نمی شه انکارش کرد؟! مدتی یه برای برگرداندن آرامشم مدام به خودم یادآوری می کنم که "این نیز بگذرد." اما یه صدا، ته ذهنم...
-
هرگز از مرگ نهراسیده ام...
سهشنبه 26 خرداد 1388 16:34
* بعد از چند روز هنوز در بهت به سر می برم! و هر روز بر شوک های وارده افزوده می شود مخصوصا با شنیدن این همه اخبار تحریف شده، آن هم از رسانه ی ملی! اما انگار دروغ را در این سیستم نهادینه کرده اند اساسی... * بعد از حادثه ی خونین 18 تیر، امتحانات دانشگاهها را هر سال همان اوایل تیر پایان می دادند تا مبادا دانشجویی در آن...
-
جلوه ی هنر
شنبه 9 خرداد 1388 12:43
* انسان در هنر، وسیله ی ثمر بخش بودن خویش و هماهنگی با طبیعت را می یابد. (نوربرت لینتن، هنر مدرن، صفحه 262) * از ششم خردادماه موزه هنرهای معاصر تهران، آثار گنجینه اش با عنوان "جلوه هایی از هنر معاصر جهان" را در معرض دید عموم قرار داده است. این نمایشگاه شامل آثار فوق العاده مهمی ست از تاریخ هنر که ما فقط از...
-
مسئله ی بغرنجی به اسم خدا
چهارشنبه 6 خرداد 1388 15:04
تنها بازمانده یک کشتی شکسته توسط جریان آب به یک جزیره دور افتاده برده شد، با بیقراری به درگاه خداوند دعا می کرد تا او را نجات بخشد، ساعتها به اقیانوس چشم می دوخت، تا شاید نشانی از کمک بیابد اما هیچ چیز به چشم نمی آمد. سر آخر ناامید شد و تصمیم گرفت که کلبه ای کوچک خارج از کلک بسازد تا از خود و وسایل اندکش بهتر محافظت...
-
هذیان سرایی
شنبه 2 خرداد 1388 01:36
* سه روزه توی تب می سوزم. سحر امروز مرگ را در یک قدمی ام دیدم و دوباره یادم اومد که چقدر در برابر زندگی و مرگ ناتوانم. من حتی نمی تونم دمای بدنم را به تعادل برسونم یا سرگیجه و حالت تهوع ام را کنترل کنم! اونوقت می خوام آینده را پیش بینی کنم و همه چیز را تحت کنترل و اختیار خودم در بیارم! واقعا خنده داره و می دونی خنده...
-
زنده باد نظم!
یکشنبه 27 اردیبهشت 1388 17:34
اول یه مطلب طولانی در مورد شرایط کارم و کارگردان پروژه و علت استعفای دیروزم نوشتم اما بعد حذفشون کردم. شاید چون دوست ندارم خودم را معقول نشون بدم و دیگران را مقصر! هر چند که مهمترین عامل استعفام از پروژه ی انیمیشنی که مشغولش بودم بی برنامه گی کارگردان بود. من شاید بتونم احساسی و بی نظم بودن را در رابطه با مسائل شخصی و...
-
خط خطی
پنجشنبه 27 فروردین 1388 10:41
شماره ی اول، دوم، سوم و چهارم فصلنامه ی خط خطی را اسفند سال گذشته (1387) که برای ششمین جشنواره بین المللی پویانمایی رفتم تهران، خریداری کردم. تا اونجایی که من اطلاع دارم این نشریه تنها فصلنامه ای ست در ایران که به صورت تخصصی به انیمیشن، تصویرسازی و کاریکاتور می پردازه. شماره ی اولش پاییز 86 چاپ شده و صاحب امتیاز و...
-
باز می نویسیم!
شنبه 22 فروردین 1388 20:50
شروع دوباره در هر کاری سخته، حتی اگه نوشتن وبلاگ باشه، حتی اگه فقط برای خودت بنویسی! نمی دونم شاید هم برای من اینطور باشه! وقتی می خوام کاری را که مدتهاست کنار گذاشتم، دوباره شروع کنم، احساس می کنم به یک انرژی مضاعف برای استارت احتیاج دارم. اینه که مدتها امروز و فردا می کنم تا اون انرژی حاصل بشه که اکثر اوقات نمی شه!...
-
سفر به تاریخ!
پنجشنبه 20 فروردین 1388 11:27
13 آبان 1387 می خوام از سفرمون بنویسم اما اعصاب مصابم ترکیده! فکر کن از همه جا کلی عکاسی کرده بودم: - از غار علیصدر، مقبره بابا طاهر عریان، آرامگاه ابوعلی سینا و موزه اش و ... در همدان. - خانه کرد، موزه مردم شناسی (کردستان) و... در سنندج. - طاق بستان و نقش برجسته های ساسانی و... در کرمانشاه. - غار شکارچیان، مجسمه...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 20 فروردین 1388 11:19
12 مهر 1387 ریلکه : "اگر زندگانی روزانه ی شما در نظرتان حقیر می نماید تهمتِ ناچیزی بر آن نبندید. تهمت بر شماست که چندان شاعر نیستید تا جلال و جمال آن را دریابید." پ. ن : شلم شوربا امر فرموده اسم وبلاگم را بگذارم "کاهل تن پرور". راستش هر چیزی به فکرم می رسید الا اینکه سکوتم به تنبلی تعبیر بشه.
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 20 فروردین 1388 11:15
19 شهریور 1387 "کاهلی و کم شوقی، حیاتمان را به ملامت می آلاید و شور آغازینمان، زود بر باد می شود." این جمله را خیلی دوست دارم چون برام یه هشدار و زنگ خطره.
-
کلید خوشبختی
پنجشنبه 20 فروردین 1388 11:14
11 شهریور 1387 امروز صبح، دسته کلیدم را از کیفم در آوردم که درب خونه را باز کنم؛ چشمم به یک کلید در همین دسته افتاد. هر چی فکر کردم که این کلید متعلق به چه قفلی یه به خاطر نیاوردم! بعد نمی دونستم برای این فراموشی ـ که نمی تونم تشخیص بدم یک کلید توی یه دسته کلید چهار تایی به کجا تعلق داره و حتما هم کلید مهمی یه ـ...
-
عشق یا تعهد؟!
پنجشنبه 20 فروردین 1388 11:09
7 شهریور 1387 دو روز پیش که خانومت می لرزید و ماجرا را برام تعریف می کرد آرزو کردم کاش اونقدر مرد بودی که وقتی همسرت چندین ماه پیش به روابط پنهانیت شک کرده بود روبروش می ایستادی و بهش صادقانه می گفتی که عاشق یه زن دیگه شدی؛ نه اینکه اونقدر انکار کنی و بهش تهمت حسادت و بدبینی بزنی که دختر بیچاره فکر کنه شوهرش هیچ مشکلی...
-
۱۹۸۴
چهارشنبه 19 فروردین 1388 23:42
31 مرداد 1387 دو سه سال بود هر وقت می رفتم کتابفروشی، کتاب " ۱۹۸۴ جورج اورول" بدجور بهم چشمک می زد اما هیچ وقت فرصت نشد بخرمش مخصوصا که وقت برای خوندن رمان نداشتم و ترجیح می دادم کتابهای مربوط به رشته تحصیلی م را بخرم و بخونم! کماکان این جلب توجه ادامه داشت و هیچ وقت هم متوجه علت کششم نسبت به این کتاب نشدم؛...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 19 فروردین 1388 23:38
26 اردیبهشت 1387 این نیز بگذرد. همین!
-
نگاره های نور (۳) کمال الدین بهزاد
چهارشنبه 19 فروردین 1388 11:07
13 اردیبهشت 1387 در دو پست قبلی که اختصاص به نگارگری ایران داشت از تصاویر نگاره های کمال الدین بهزاد استفاده کردم و چندین بار هم در جواب به کامنت ها از این نگارگر نام بردم. شاید این برگرده به علاقه و ارادت خاصی که خودم به استاد بهزاد دارم (من قبل از اینکه آثار بهزاد را بشناسم هیچ علاقه ای به نگارگری ایران نداشتم چون...
-
از یادداشت های مرد فرزانه
چهارشنبه 19 فروردین 1388 11:05
5 اردیبهشت 1387 خودت باش آرام، زلال و شاد . هرلحظه از خود بپرس : " آیا واقعا خواهان انجام این کارم؟ " و تنها زمانی انجامش ده که پاسخت " آری " است. بدین سان آنان که از با تو بودن چیزی نمی آموزند دور می شوند و آنها که از تو می آموزند و از آنان می آموزی، جذب می گردند....
-
مجالس سبعه
چهارشنبه 19 فروردین 1388 11:02
30 فروردین 1387 هفته ای که گذشت همایش ملی مجالس سبعه (۲۷ تا ۲۹ فروردین) در دانشگاه اصفهان برگزار شد. مجلس اول : مولانا و دین؛ مجلس دوم : زبان ادبی آثار مولانا؛ مجلس سوم : محفل ادبی و هنری؛ مجلس چهارم : عرفان و حکمت در آثار مولانا؛ مجلس پنجم: روان شناسی و جامعه شناسی در آثار مولانا؛ مجلس ششم: محفل ادبی و هنری؛ مجلس...
-
واقعا به به!
چهارشنبه 19 فروردین 1388 10:58
30 فروردین 1387 سریال مرد هزار چهره یکی از سریالهای پر حاشیه ی ایام عید بود که این مدت بیشتر از هر ماجرایی در موردش نقد، نظر، جملات قصار و حتی جوک شنیدم. البته این سریال برای من جذابیتی نداشت (من تحمل دیدن هیچ گونه سریالی اعم از ایرانی و خارجی را ندارم) و اکثر قسمتهاش را ندیدم بجز قسمتهایی که نوبت رسید به تمسخر اهالی...
-
توهم زده گی!
چهارشنبه 19 فروردین 1388 10:53
23 فروردین 1387 * ژاک لاکان معتقد است: " اندیشه ی خویشتنی یگانه، صرفا توهم است. در واقع، خویشتن، بازناشناخته ای است، شکل گرفته از تصویری که خود در آینه آرمانی دیگری می سازد، خواه این دیگری جزو خانواده اش، مثلا برادر بزرگش، باشد یا شکل های فرهنگی بازتاب نظیر فیلم، تلویزیون و ادبیات." از سه روز پیش که این جمله...
-
تولدت مبارک کوچولوی من!
چهارشنبه 19 فروردین 1388 10:51
16 فروردین 1387 برای روز میلادش خیلی برنامه ها داشتم! خیلی حرفای نگفته را می خواستم اینجا بنویسم! شب یکشنبه ای که گذشت تولد یک سالگی وبلاگم بود. در نظرم بود بنویسم: ۱. از شبها و روزهای یکسالی که گذشت... ۲. از دانشمند کوچولویی که فرسنگها دور از هم زندگی می کنیم و تنها راه آشنایی و ارتباطمون همین دنیای مجازی بود و بهم...
-
نگاره های نور (۲)
سهشنبه 18 فروردین 1388 22:22
۹ فروردین ۱۳۸۷ همیشه به نگارگری ایران به دیده ی احترام نگریسته ام اما هیچگاه نمی دانستم چه چیز این نگاره ها مرا اینگونه مجذوب خود می کند تا اینکه بحث نور و رنگ برایم جدی شد و این بار با چشمانی دیگر به نگاره ها نگریستم و دریافتم "در نگارگری ما، ساختار کمپوزیسیون اصلا بر اساس روابط رنگی شکل گرفته است." (۱)...
-
بهار، رستاخیز طبیعت، تولد دوباره ی من
سهشنبه 18 فروردین 1388 22:22
۲ فروردین ۱۳۸۷ * سلامت، سعادت، سیادت، سُرور، سَروری، سبزی، و سَرزندگی، هفت سین سفره ی زندگیتان باد. عیدتون مبارک و پر از طراوت... * این روزها وقتی نسیم بهاری دور تنم می پیچه از بوی تنش و لذت هم آغوشی اش مست می شم. نوازش های لطیف بهار روح وحشی ام را به اوج می بره و به آرامش می رسونه. دوباره پس از سالها پرواز را تجربه...
-
نگاره های نور (۱)
سهشنبه 18 فروردین 1388 22:18
۱۷ اسفند ۱۳۸۶ چند هفته پیش با خوندن این پست و تبادل نظر با نوید عزیز بهش قول دادم در جوابش (البته فقط قسمتی که در مورد مینیاتور!* ست و نه شعر) پستی مفصل بنویسم! اما فرصت مطالعه پیدا نشد! چون می خواستم این پست کاملا مستند باشه نه بر اساس اطلاعات من. دیروز چند تا از کتابهام را ورق زدم اما مطلبی که دقیق در جواب نوشته ی...
-
کتابهای نیم خورده!
سهشنبه 18 فروردین 1388 22:17
۱۰ اسفند ۱۳۸۶ مهشاد عزیز ازم خواسته کتابهایی که نیمه کاره خوندم و بعد رهاشون کردم را لیست کنم! راستش کتابهایی که من نیمه خونده گذاشتمشون فقط به علت کمبود وقت و بعضی اوقات تنبلی خودم بوده و هیچ اشکالی به اصل کتاب وارد نیست و حتی مطالعه اش را به بقیه دوستان پیشنهاد می کنم! و اما فهرست کتابهای نیم خورده ی من: ۱. فرمانهای...
-
پترا (۲)
دوشنبه 17 فروردین 1388 09:33
3 اسفند 1386 اینجا ابتدای راه ورود به شهر گمشده ست. مسیر نسبتا طولانی ای را باید طی کرد تا به شهر اصلی برسیم. البته در همین مسیر هم آثار حجاری وجود داره؛ گویا ابتدا شهر در این قسمت بوده اما به علت تهاجمات اقوام دیگه، ساکنان این شهر منازلشون را رها کردند و به پشت صخره های سر به فلک کشیده و صعب العبور مهاجرت کردند! راه...
-
دوباره عاشقی
دوشنبه 17 فروردین 1388 09:25
26 بهمن 1386 پس از عادت سالیان به شب زنده داری و روز خوابیدن و ندیدن طلوع خورشید مگر در مواقع اجباری، دو هفته است که دارم طلوع خورشید را در هر بامداد، کنار زاینده رود نظاره می کنم؛ اینبار بدون هیچ جبری برای زود بیدار شدن؛ و در پی اون دگرگونیهای اساسی تر در زندگیم. برای تغییرات آگاهانه ای که این مدت توی زندگیم اعمال...
-
حد فاصل
دوشنبه 17 فروردین 1388 09:17
5 بهمن 1386 "... و نخست، به عنوان اولین حقیقت، به انسان تعلیم می دهد که او دو زندگی دارد، یکی زودگذر و دیگری بی مرگ. یکی زمینی و دیگری آسمانی. به او نشان می دهد که خود او هم مانند سرنوشتش دوگانه است، که وجود او یک حیوان هست و یک عقل، یک روح و یک جسم. در یک کلمه، او حدفاصل است. حلقه ی مشترک دو سلسله از موجودات است...
-
سفر به اردن
دوشنبه 17 فروردین 1388 09:16
2 بهمن 1386 در این پست می خواستم مطالب باقیمانده درباره ی پترا را بنویسم اما دوست عزیزی در مورد سفر به اردن اطلاعاتی خواستند و منم با اجازه ی خودشون اینجا بهشون پاسخ می دم؛ شاید مطالبی که می نویسم پاسخی برای سئوالات مشابه باشه! ویزا: همونطور که می دونید روابط سیاسی بین ایران و اردن اصلا روابط دوستانه ای نیست! کشور...