۱۷ اسفند ۱۳۸۶
چند هفته پیش با خوندن این پست و تبادل نظر با نوید عزیز بهش قول دادم در جوابش (البته فقط قسمتی که در مورد مینیاتور!* ست و نه شعر) پستی مفصل بنویسم! اما فرصت مطالعه پیدا نشد! چون می خواستم این پست کاملا مستند باشه نه بر اساس اطلاعات من. دیروز چند تا از کتابهام را ورق زدم اما مطلبی که دقیق در جواب نوشته ی نوید باشه را پیدا نکردم تا اینکه رفتم سراغ پایان نامه ام و فصلی که به نگارگری اختصاص داده بودم را برای این پست انتخاب کردم البته تاکید من در پایان نامه ام روی رنگ و نور نگاره هاست نه فرمشون.
و امروز وقتی اون مطلب را تایپ کردم یه دفعه به ذهنم رسید به نشریه حرفه هنرمند بهار ۸۴ هم سری بزنم؛ و مقاله ای از آقای "آریاسپ دادبه" پیدا کردم که انگار برای این پست نوشته شده بود! در ادامه، قسمتی کوتاه و خلاصه شده از این مقاله -که مربوط به بحث ما بود- را می خونید:
... بعضی از محققین مانند "سید حسین نصر" مینیاتور ایرانی را مبتنی بر تقسیم بندی منفصل فضای دو بعدی تصویر می دانند، دکتر نصر شرح می دهد که این خصلت دو بعدی آنرا از فضای سه بعدی اطرافش متمایز می کند و بنابراین فضا، خود نمودار فضای عالمی دیگر می شود که ارتباط با نوعی آگاهی به غیر از آگاهی عادی دارد و این حرکت از افقی به افقی دیگر بین فضای دو بعدی و سه بعدی (که هیچگاه این حرکت منجر به تحقق فضای سه بعدی محض نمی شود) مینیاتور را از عالم ملکوت به تصویر عالم مُلک سقوط نمی دهد (یعنی ناتورالیسم). "لئون دگان" آثار نقاشی را بطور کلی در دو دسته جای می دهد: آثاری که وابسته به هندسه ی مسطحه هستند چون نقاشی های انتزاعی یا آبستره؛ و یا آثاری که تابع قوانین هندسه ی فضایی اند که آنها را نقاشی پنجره سان یاد می کنند. که گویی در آنها پنجره ای در برابر دیدگان بیننده باز نموده اند، اما مینیاتور ایرانی در هیچکدام از این دو دسته جای نمی گیرد. شاید تقسیم بندی "اوزان فان" از همه جامع تر باشد که فضای مینیاتور ایرانی را n بعدی = بی شمار بعدی می داند. در واقع هنگامی که ما شناخت مینیاتور ایرانی را به مفاهیمی چون دو بعدی و یا سطح تصویر تعبیر می کنیم دچار همان مشکلی شده ایم که اروپاییان بوده اند. این آثار در حقیقت از نظر اجرا بر سطح تصویر هم دو بعدی نیستند و خصلت ترانسپارانتی و عمق نمایی را به نوعی دیگر دارند. ...
عدم بکارگیری سایه روشن و پرسپکتیو دید خاص آنان بوده است به عالم، نه یک تصادف و غفلت، از آنرو که نه در صدد بازنمایی بوده اند و نه عمل به واقع گرایی انعکاسی داشته اند. سایه، منادی وقت است پس زمان را از تطور در ذات اشیاء به عرض آن نزول می دهد. ابعاد و فضای نقاشی ایرانی بر اساس اتصال و پیوستگی است نه مفهوم خلاء و پر و خالی چون هنر چین، در حقیقت نشانه های تصویری و نشانه های متن کتاب مستقل از هم عمل می کنند، درست است که در تصاویر مینیاتورها نوشته وجود دارد و به نوعی در میانه ی نوشته ها هم تصویر، اما چون نوشته یا متن پیش از تصویر وجود داشته است تحکم تفسیری ندارد، بلکه به نوعی تصویر جنبه ای تزیینی برای متن دارد. به طور کلی این آثار بخاطر پرهیز از سیستم ترجیح که در تمامی اثر رخ می دهد از جلد تا صفحه آرایی تا متن و تصویر به عالم وحدت وجود نزدیک می شود چرا که هیچ چیز بر چیزی دیگر برتری و سلطه ندارد.
اساس اتصال و پیوستگی در آن جاریست، و وارستگی چشم و نازک اندیشی نقاش در متن تصویر، قله های دوردست، گیاه دور و ابرهای ژرفای آسمان را چون نخستین شیء و در مکان اولین پلان تصویر قرار می دهد، و به نوعی همبستگی کثرت و وحدت را پدید می آورد.
...................................................................................................
* نگارگری: (این واژه ترجیحا جای اصطلاح مینیاتور به کار برده می شود.) نگارگری ایرانی تفاوتی اساسی و ذاتی با نقاشی طبیعتگرایانه اروپایی داشت و نیز در اصول فلسفی و معیارها و قواعد زیبایی شناختی با هنر تصویری خاور دور و هند متفاوت بود. همچنین با آنکه به غلط بر آن نام مینیاتور نهاده اند جز در مورد کوچکی اندازه و برخی ظرافتهای فنی با مینیاتور اروپایی قرون وسطی قرابتی نداشت... (رویین پاکباز ؛دایرة المعارف هنر؛ ص ۵۹۹)
مطلب جالبی بود
جالب بود. باید یک مقدار فکر کنم.
سلام دوست عزیزم:
شما اولین کسی هستید که دارم خبرتون می کنم.
من یه آپ فوق العاده دارم.
منتظرتون هستم.
حتما نظر هم راجع به این آپ بدهید.
آدمک باران عزیزم،
مرسی به خاطر مطلب ت و انرژی و وقتی که گذاشتی. این نگاه نسبت به نگارگری رو منم توی وبلاگ م مطرح کردم و بحث دوبعدی بودن رو که توی کوبیسم دیوید هاکنی به n بعدی تعمیم می ده هم توی وبلاگ م مطرح کردم. اما مسئله اینه که چه پروسه یی رو طی کردن که به این جا رسیدن؟
توی کوبیسم ما تجربه ی هزار ساله ی تغییرات نقاشی تو غرب رو و آشنایی با هنر شرق و بومی های افریقایی می تونیم به عنوان مبنای تغییرات بپذیریم و روند تکامل رو درک کنیم. من هم نگفتم اونا درکی از سایه و نور نداشتن گفتم چون توجه شون به عالم بالا بود نسبت به هر چیزی در عالم طبیعی بی تفاوت بودن و براشون مهم نبوده. غرب به نقاشی n بعدی رسیده با رفتن از دو بعد به سه بعد و بعد به n بعد ولی ایرانی ها چی؟ چه مسیری رو رفتن؟ آیا به شون الهام شده؟ این سوالا خیلی مهم هستن و باید به شون جواب داده بشه.
اینکه می پرسی چه پروسه ای را طی کردند تا به اینجا رسیدند را که باید بری تاریخ نقاشی ایران را بررسی کنی! چون اونقدر طولانیه که من نمی تونم اینجا توضیح بدم!
این دوتا کتاب خیلی به من کمک کرد:
نقاشی ایران از دیرباز تا امروز؛ نوشته ی رویین پاکباز؛ انتشارات زرین و سیمین.
نقاشی ایران؛ نوشته ی شیلا. کن بای؛ ترجمه ی مهدی حسینی؛ انتشارات دانشگاه هنر.
و اما در مورد اینکه می گی:
"چون توجه شون به عالم بالا بود نسبت به هر چیزی در عالم طبیعی بی تفاوت بودن و براشون مهم نبوده."
من این نظرت را اصلا قبول ندارم. اتفاقا توی نگاره ها توجه و دقت نگارگر را به عالم طبیعی می بینیم البته با دخالت جهان بینی اش. و نمونه ی بارزش کمال الدین بهزاده که مشهورترین نگارگر ایرانی ست. (یکی از آثارش همین عکسی ست که من در این پست گذاشتم که مسئله ی پیش پاافتاده ای مثل حمام کردن را با تمام جزییات به تصویر کشیده)
و ...
حتی من توی نگاره ها (نگارگرش را به خاطر ندارم) تصویری از مردی که به شتر ماده ای در صحرا تجاوز می کنه را دیدم و واقعا شگفت زده شدم از اینکه در اون زمان یه نگارگر چنین جسارتی داشته که یک انحراف جن ۳۰ را توی نقاشی اش مطرح کنه...
نوید جان
اینم بگم که نگارگری امروز ایران به هیچ وجه قابل دفاع نیست. چیزی که من و تو داریم در موردش تبادل نظر می کنیم نگارگری اصیل ایرانه که مربوط به چند قرن پیش ست؛ نه کارهایی که داره به اسم مینیاتور به فروش می ره و نه نقاشی هایی که به اسم نگارگری امروزی در گالری ها به نمایش درمیاد و به نظر من سوءاستفاده از نام و پیشینه ی نگارگری ست...
به هر حال من در پستی دیگر قسمتهایی از پایان نامه ام را میگذارم و اگه مایل باشی خوشحال می شم این بحث را ادامه بدیم.
واقعا ممنونم از دقتت و خوشحالم که در وبلاگم چنین مخاطبی دارم که باعث می شه بیشتر در رابطه با نوشته هام احساس مسئولیت کنم.
اوه...مرسی...
جالبه برام سید حسین نصر علاوه بر نظراتش تو مسائل مذهبی در مورد مینیاتور هم نظرات داره!!! :دی
:*:*
سلام
کتابهای نقاشی ایرانی بازیل گری و نگار گری اسلامی از ثروت
عکاشه و کتاب نقاشی ایرانی اولک گرابار هم میتونه کمکتون کنه!!
عزیزم یه عالمه گل برای تو ...
سلام دوباره. واقعاْ از این بحث خوشحال م چون دارم چیز یاد می گیرم. شاید نتونستم منظورمو خوب برسونم. منظورم از ندیدن دنیا این نبود که کاملاْ به ش بی اعتنا بودن بلکه چگونگی آفرینشه که در طول هزار سال تغییر زیادی نمی کنه. می دونی مثل چی؟ نقاشی مصری که یک اصولی داشتن و طبق همون نقاشی می کشیدن و از نقاش انتظار تجربه ی جدید و نوآورانه نداشتن. توی موزه کاری رو دیدم که یک قسمت نقاشی بیرون از کادر بود. دوست م گفت این نوآوری خیلی بزرگی بود برای اون دوره. منم قبول دارم تغییرهایی بوده ولی به چالش کشیدن اصول گذشتگان تو همه ی موارد از جمله نقاشی تو ایران انگشت شمار بوده. بازم مرسی.