ضرورت درونی

۲۵ خرداد ۱۳۸۶ 


       " در دل من چیزی ست

         مثل یک بیشه ی نور، مثل خواب دم صبح

        و چنان بی تابم، که دلم می خواهد

        بدوم تا ته دشت، بروم تا سر کوه

        دورها آوایی است که مرا می خواند."

 

پارسال این موقع ها حسابی درگیر جمع آوری و نوشتن مطالب پایان نامه ام بودم. امروز چند صفحه اش را خوندم. حس فوق العاده خوبی بهم داد؛ هم عنوانش "ستایش نور" و هم نوشته ها :

 

           ... جستجو ،

                             جستجو ،

                                             جستجو ...

و من نمی دانم این سفر جستجو کی پایان می یابد!؟

                                                                   شاید روزی در بهشت.

 

" در هنر که جاودانه ی آزاد است، بایدی وجود ندارد. هنر از باید می گریزد، همچنان که روز از شب."

 

... سال هاست در کشاکش این مسئله ام که من به آثارم زندگی می دهم یا آنان زندگی مرا شکل می دهند!؟ آگر من آنها را می آفرینم پس چگونه است که آنان به من شوق زیستن می دهند و هر روز بیقرار وجودشان هستم!؟

 

"در هر تصویری به نحوی اسرار آمیز یک زندگی تمام نهفته است. یک زندگی تمام با رنج های بسیار، شکل های بسیار و ساعات بسیار توام با شوق و نور."

 

و همیشه منتظر آن یکی که بهترین خواهد بود. آیا آن روز فرا خواهد رسید؟! به هرحال این چشم انتظاری خود بهانه ای است برای هر روز زیستن و دقیق نگریستن همانند یک کودک. کودک، جهان را چنان حس می کند که هر چیزی برایش تازه است؛ او روشنایی را می بیند، مجذوب آن می شود، می خواهد آن را با دست بگیرد، انگشتش می سوزد و از آتش در او ترس و احترام پدید می آید. سپس یاد می گیرد که روشنایی را، سوای جنبه های دشمنانه، جنبه های دوستانه نیز هست؛ که روشنایی تیرگی را می پراکند، روز را طولانی می سازد و می تواند نمایشی شادمانه عرضه بدارد. برای هنرمند بودن باید مانند کودک بی هراس و صادقانه زیست و سختی ها را به جان خرید.

 

" هنرمند فرزند نازپرورده ی زندگی نیست... و از این رو در زندگی اش آزاد نیست بلکه فقط در هنر آزاد است." آزاد است که هر گونه تجربه ای کند اما این آزادی نامحدود باید برمبنای ضرورت درونی ـ که آن را صداقت می نامند ـ استوار باشد و این اصل نه فقط در هر هنر بلکه در زندگی صادق است و از نظر هگل: "...ملاک و ضابطه ای که کمال و ارتقاء یک اثر هنری را تعیین می کند درجه ذهنیت و درون ذاتی آن است."

 

و من بر این باورم که بزرگترین اثر هنری یک هنرمند زندگی اش است و تنها تفاوت هنرمند با عامه ی مردم. یگانه و بی همتا ...و برای یگانه بودن احتیاجی به تقلا نیست. فقط یکی شدن با کائنات است و آنگاه راه را نشانت خواهند داد.

 

             " ...ناگهان نوری در مرده ام فرود آمد

                                                    و من در اضطرابی زنده شدم."

 

و کسی مدام در من زمزمه می کرد " الله نور السموات و الارض " پس ستایش نور ستایش آن یکتاست.

 

" چشم باز او (هنرمند) باید مدام به زندگی درونی اش و گوش او به ندای ضرورت درونی دوخته باشد. در این صورت است که او به هر وسیله ی مجاز و غیر مجاز دست خواهد زد. این یگانه راهی است که می توان به یاری آن، ضرورت اسرار آمیز را بیان کرد. همه ی وسائل، اگر ضرورتی درونی داشته باشد، مقدس است. همه ی وسائل، اگر از سرچشمه ی ضرورت درونی برنخیزد، گناهکارانه است."

 

پ.ن : جملات داخل گیومه از کتاب معنویت در هنر نوشته ی واسیلی کاندینسکی با ترجمه ی هوشنگ وزیری نقل شده. و اشعار داخل گیومه از هشت کتاب سهراب سپهری.

 

نظرات 16 + ارسال نظر
Mat جمعه 25 خرداد 1386 ساعت 09:10 ب.ظ http://zsagi.blogfa.com

یعنی من بازم اول شدم ؟؟؟ :دی

نوید جمعه 25 خرداد 1386 ساعت 10:01 ب.ظ http://bottles.blogsky.com

کتاب معنویت در هنر رو دو سال پیش خوندم و برام خیلی جالب بود. یه شوری توی کاندینسکی هست که تو نقاشی هاشم می شه دید و من اون شور رو دوست دارم ولی با احساس تقدسی که نسبت به هنر داره موافق نیستم. به نظر من هنر متعالیه ولی مقدس نیست.

Mat جمعه 25 خرداد 1386 ساعت 10:23 ب.ظ http://zsagi.blogfa.com

ببین آدمک باران خودن میخوای بزنمتاااااااااا

اگه درسته دو تا نظر به فاصله کمتر از ۱ دقیقه بزار !!!

من نیم ساعت وایسادم ولی نشد نظر دوم رو بدم !!!!!

احتما سیستم آنتی اسپم بلاگ اسکای واسه نظرات رو فعال کردی !!!!

Mat جمعه 25 خرداد 1386 ساعت 11:13 ب.ظ http://zsagi.blogfa.com

خب منم میخوام ... حالا کم آوردی موضوع رو عوض نکن ... قبول کردی که کامنت دونیت مشکل داره ؟؟؟؟؟

من وقتی دفعه اول که مطلب رو میخونم نتونم نظر بزارم دیگه انگیزه ندارم بعدش بیام نظر بدم .... کامنت دونی تو هم ضد حال میزنه هی !!!!

Mat شنبه 26 خرداد 1386 ساعت 12:03 ق.ظ http://zsagi.blogfa.com

آدک باران جون منظورم رو اشتباه متوجه شدی !!!! میگم وقتی یک کامنت میزارم و بعدی رو نمیتونم بزارم اونوقت دفعه بعد که میام وبلاگت از جو نوشته هات یکم خارج شدم و نمیتونم درست راجع به نوشتت کامنت بزارم !!!!!

وگرنه اگه ۱۰۰ بار هم بزنم و باز نشه بازم میام تا بازش کنم !!!!

بعدشم این مشکل که میگم هنوز هست !!!! البته من خیلی ووقته تو بلاگ اسکای اکانت ندارم تا برم ببینم مشکل دقیقا از چیه ولی اگه اطلاعات تخصصی بخوام بگم اینه که وقتی یه نظر میدی بلاگ اسکای IP کامیوتر منو نگه میداره و دیگه نمیزاره من نظر بدم تا یه مدت مشخص بگذره !!!! این کار یه سیستم امنیتی برای سایت های بزرگه که کسی نتونه تند تند نظر بزاره و از سایت استفاده تبلیغاتی کنه !!!! اگه بخوام دومین نظر رو بزارم یا باید دودا نیم ساعت صبر کنم یا اینکه دیسکانکت کنم و دوباره کانکت کنم تا IP کامپیوترم عوض شه ...

ضمنا کامنت دونی وبلاگ ما مشکلی نداره و اگه هم یه وقت دیدی مشکل داره احتمالا مشکل از کل سایت بلاگفا بوده !! یعنی هر وقت دیدی مشکل داره تو یه وبلاگ دیگه بلاگفا هم بر و ببین که اونجا سالمه یا نه ... اگه سالم بود اونوقت بگو تا مشکل رو برطرف کنم ولی با سابقه ای که من تو طراحی وبسایت ها دارم تقریبا 100% مطمئنم که هیچ مشکلی نیست !!!!

ضمنا خیلی هم ممنونیم که میای و نظرت رو به ما میگی ....


امیر شنبه 26 خرداد 1386 ساعت 01:16 ق.ظ http://amir59.blogsky.com

سلام من اومدم نبودی!

مردی که مرده بود شنبه 26 خرداد 1386 ساعت 01:21 ق.ظ http://zendeh-be-goor.blogsky.com

شعر سهراب که حرف نداره........من رو یاد بچگی هام میندازه که توی کشت زار های ازربایجان.....و لب رود ارس ....روزگارم به بی خبری میگذشت در عبور فصل ها.....ترک نیستم ها.......
من از ضرورت درونی چیز زیادی نمیدانم............ولی میدونم هر اثر هنری تحت شرایط خاص روحی ایجاد میشه......هر چی شرایط تاثیر گذارتر اثر قوی تر......
از نقاشی هم زیاد نمیدونم.......
ولی شعر دنیای غریبی داره....بعد از اینکه آخرین شعرت را نوشتی نمیتونی مطمئن باشی که باز هم شعری خواهی نوشت.........به قول شهیار.........بگو بدانم شعر.....دوباره رخت شاعری ام را به من باز پس خواهی داد؟.....و این که حتی بهترین شعرم بیش از ده دقیقه نمیتواند راضی ام کند......

پخمه شنبه 26 خرداد 1386 ساعت 07:55 ق.ظ http://hashal-haft.blogfa.com

و چنین شد که آدمک باران به ستایش آفتاب پرداخت.(خنده)

[ بدون نام ] شنبه 26 خرداد 1386 ساعت 07:06 ب.ظ http://cheshmak90.blogfa.com/

س

نجمه شنبه 26 خرداد 1386 ساعت 08:34 ب.ظ http://sheshom.blogfa.com

سلام زیبا بود وخاندنی یک کم طولانی؟

متوترکسات یکشنبه 27 خرداد 1386 ساعت 10:23 ق.ظ http://www.doctormtx.blogfa.com/

۱۰ فرمان پست قبلی‌ات معرکه بودن. تلنگری است به روح و روان آدمی.

محمد رضا یکشنبه 27 خرداد 1386 ساعت 01:09 ب.ظ

خب
بزار ببینم!
ستایش نور...
خدایا
یعنی رشته ی این آدمک ما چیه!؟
آهان فهمیدم ... لیسانس نقاشی! :)
* نکته: هیچ تقلبی در کار نبوده است!
اما با دونستن این مطلب نگاهم کامل نسبت بهت عوض شد... الان شخصیت نوشته هات به شکل دیگری تو ذهنم نقش بسته!
ای کاش از این آثار که به این شکل دربارشون صحبت می کنی چیزی برای ما میذاشتی تا ببینیم!
* برگترین اثر هنری یک هنرمند زندگیش است!
:)

امیر ارسلان یکشنبه 27 خرداد 1386 ساعت 02:49 ب.ظ http://ar3alan.persianblog.com

متن خیلی زیبایی نوشتی ٬ شعر خیلی قشنگی و جملات زیبایی هم بهش اضافه کردی . خیلی خوشمان آمد ( :
و این سوال : آیا من به آثارم زندگی میدهم یا آنها به زندگی من شکل میدهند ؟ ...

فاطمه یکشنبه 27 خرداد 1386 ساعت 10:00 ب.ظ http://dirtyfeets.blogspot.com

سلام
منم لینکیدم!

کورش(k2-4u) دوشنبه 28 خرداد 1386 ساعت 01:45 ق.ظ http://k2-4u.com

سلام وبلاگ زیبایی داری به من هم سر بزن
تک تولز یک دشمن سر سخت برای پسورد سندر ها
https://shabgard.org/forums/showthread.php?t=11731
http://takfanar.persiangig.com/Cracked/myf/zip/help%20Tak%20Tools%202%20Beta.GIF
http://takfanar.persiangig.com/Cracked/myf/zip/Tak%20Tools%202%20Beta.zip Send to all Plz

محمد دوشنبه 10 فروردین 1388 ساعت 08:12 ب.ظ http://cinemafestival.blogsky.com

سلام.
خوب بود.
به ما هم سری بزن

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد