چشم هایم

جمعه ۱۷ فروردین ۱۳۸۶ 

 

باز امشب چشمام درد میکنه. حتما باید یه فکر اساسی براشون بکنم. اما راستش خیلی می ترسم؛ هم بخاطر اینکه چشم یه عضو حساسه و هم اینکه من همه کارهام با چشم سر و کار داره! آخه من بیشتر زندگی ام حول محور هنرهای تجسمی، رنگ و تصویر می چرخه. اصلا نمی تونم تصور بسته بودن چشمام را بکنم حتی برای یک روز.

ماجرا از زمانی که روی پایان نامه کار میکردم شروع شد اما من جدی نگرفتمش؛ همه اش فکر میکردم خارش چشمام بخاطر شب بیداریهای مداوم و تماس بیش از حد با رنگ و مواد شیمیایی و در نتیجه حساسیته. تا اینکه قبل از عید بالاخره تصمیم گرفتم برم چشم پزشکی...

آقای چشم پزشک پس از معاینه مشکلم را اینطور تشریح کرد: بخاطر اینکه مجرایی که از چشمات به بینی ات راه داره بیش از اندازه معمول بازه، چشمات نمی تونه اشک و در نتیجه رطوبتش را حفظ کنه و همه اش یه راست میره تو بینی ات. و برام توضیح داد که با یک عمل سر پایی مشکلم حل می شه. و یکسری توصیه های ایمنی که مهمترینش این بود: اشکهات را هدر نده! هنوزم از این توصیه اش خنده ام میگیره. آخه یکی برای من توضیح بده اشکهات را هدر نده یعنی چه؟  ...یعنی چه؟

...روزهای متوالی ست که من برای حل مشکل خارش چشمام شدیدا متفکر شدم. پس از اندیشه های فراوان تنها راه حلی که به نظرم رسیده، اینه که جای بینی ام را با جای چشمام عوض کنم تا دیگه نه توی چشمام خشکسالی بشه و نه بینی ام دچار سیل زدگی!

پشنهاد شما چی یه؟   

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد